بازگشت از مسافرت
سلام به دختر نازنینم
حال و احوال دختر نازم چطوره ؟
این روزا زیاد حال خوشی نداری ..... آخه ما هفته پیش مسافرت بودیم و تغییر آب و هوا و اقلیم شهر مشهد همه ما رو مریض احوال کرد
منم زمانی که اونجا زندگی می کردم تمام تابستان به علت آلرژی اذیت می شدم و دختر نازمم احتمالاً به اون هوا حساسیت داره ، به هر حال ما دیروز جمعه از مشهد برگشتیم ،
واما از مسافرتمون بگم ... از عید فطری که گذشت و من متأسفانه به اینترنت دسترسی نداشتم تا مطلب بگذارم و تبریکات رو عرض کنم...
همزمان با عید فطر و 3 روز تعطیلی ما راه مشهد رو در پیش گرفتیم... اما متأسفانه مثل دفعات پیش خوش نگذشت چون بابایی جونت (پدربزرگ پدریت)مریض بود و توی بیمارستان تخصصی قلب بستری بود و پس از مداوا به خونه برگشت و خدا رو شکر الان کاملاً خوبه .....
وشما دختر گلم عاشق سرزمین عجایب یک بار به شهر بازی پروما و 2 بار به سرزمین عجایب رفتی یه بار من و تو و عمه افسان و آذین و کیاناو بابا جون و دفعه دوم با دایی مصطفی .......
به هر حال این چند روز هر جوری بود گذشت و ما برگشتیم ...
من و بابا به سر کارمون و دختر گلم به مهد کودکش پیش دوستاش و خاله عاطفه و آرزو و ......
خوش بگذره عزیز دلم ....