اولین کلاس ورزش
دختر نازم روز پنجشنبه 22 دی 90 برای اولین بار بردمت کلاس یوگا خیلی وقت بود تصمیم داشتم این کار رو بکنم ، اما می ترسیدم واسه این فعالیت خیلی کوچیک باشی که البته سخت در اشتباه بودم چون این کلاس رو با موفقیت به اتمام رسوندی دختر خوشگلم،
ساعت ٥ بعداز ظهر بردمت کانون یوگا و تشک و پتوی مامانی رو واست پیدا کردم و برات پهن کردم و شما دختر گلم آماده برای انجام حرکات ایستادی ، با وجود اینکه مربیت هنوز نیومده بود ولی نمی نشستی و همونطور ایستاده و آماده بودی تا اینکه مربیت اومد و از من خواست بیرون بایستم و من هم 5/1 ساعت بیرون منتظرت موندم و بعد از اتمام کلاس اومدم دیدم خودت داری خوشگل خوشگل تشک یوگا رو جمع می کنی به منم گفتی"چرا اومدی خودم بلدم " قربون دختر عاقلم بشم و گفتی" مامان از این به بعد برو خونه بعد که ما تموم شدیم بیا دنبالم" دوست داشتی روی صندلی انتظار بنشینی
خلاصه بعد از اون بود که کم کم توی خونه برام تعریف می کردی که توی کلاس یوگا چه کارهایی کردی
حرکت پروانه ... باز و بسته کردن مشتت به قول خودت مثل اینکه یه چیز نرم تو دستته ... صداهایی که در می آوردین ... و ریلکسیشن نهایی که می گفتی فقط دراز می کشی و یه پتو می اندازی روت
انشاء الله که همیشه سالم و تندرست باشی و ورزش کردن رو هیچ وقت کنار نگذاری
در اولین فرصت دختر خوشگلم رو با ژیمناستیک هم آشنا می کنم